برای خریدن یک سگ، به مرکز خرید حیوانات خانگی مراجعه میکنیم. از نژادش میپرسیم. ظاهرش را قبلا پسندیدهایم. از بیمار نبودنش، اطمینان حاصل میکنیم. از واکسنهایی که زده است. از سن و سالش و تعداد زایمانهایی که داشته است.
برای گرفتن یک نیروی کار جدید، مخصوصا” در ادارات دولتی، تحقیقات مفصل میکنیم. از خانوادهاش، از ده پونزده سال پیش قبلش. از سوابق کاری گذشتهاش. تازه اگر کسی دیگر را با پارتی معرفیش نکرده باشند.
میرسیم به انتصابهای خاص. فلان شخص را به عنوان نماینده معرفی میکنند. ملاک را حال او میدانند. زبانش چرب، ظاهرسازی کامل. بدون آنکه تحقیق کنند نزدیکان درجه یک او چکارهاند. نزدیکان نیروی کار بند بالا را در میدان تحقیق آورده بودیم. ولی این شخص شخیص را از این تحقیق مستثنی میکنند. برادرش چکاره است؟ خدا میداند. اصلا” مهم نیست. برادرش به او ربطی ندارد. حتی اگر برادرش کلاهبردار باشد. خودش هم باورش میشود که او فقط برادر من است. به من هیچ ربطی ندارد. اما برادر نیروی کار بالا، گزینه رد صلاحیت اوست.
سوال اینکه وقتی کسی را برای امر مهمی انتصاب میکنند، برادرش، خواهرش، پدرش، فرزندش، گذشتهاش، ….اش هیچ نقشی در انتخابش نباید داشته باشد؟ گزینش صرفا” برای نیروی کار معمولی است؟ گزینش شش ماه یکبار فقط برای نیروی کار معمولی است؟
قصد اهانت ندارم. برای خرید سگ، اینهمه دقت میکنیم. برای استخدام نیروی کار بدون مسئولیت و قدرت، زمین و زمان را به هم میریزیم. ولی برای انتخاب فردی برای یک پست انتصابی چشممان را روی همه چیز میبندیم. به صرف اینکه او امروز و در حال حاضر تاییدمان میکند. به این امید که بعدها هم بله قربانگوی ما باشد.
اف بر این انتصابها.